فاطمیه
گل های عالم را معطر کرده بویت
▪️ای آن که می گردد زمین در جست و جویت
▪️یادش بخیر آن روزها ریحان به ریحان
▪️می چید پیغمبر بهشت از رنگ و بویت
▪️سیاره ها را در نخی می چیدی آرام
▪️می ساختی تسبیحی از خاک عمویت
▪️برداشتند از سفره ات نان ، مردم شهر
▪️جرعه به جرعه آب خوردند از سبویت
▪️درهای رحمت باز می شد با دعایت
▪️دردا که می بستند درها را به رویت
▪️تاریخ می داند فدک تنها بهانه است
▪️وقتی بهشت آذین شده در آرزویت
▪️وقتی منزه گشته خاک از سجده هایت
▪️وقتی مطهر می شود آب از وضویت
▪️چادر حمایل می کنی از حق بگویی
▪️حتی اگر یک شهر باشد روبرویت
▪️برخاستی با آن صفت های جلالی
▪️این بار آتش می چکید از خلق و خویت
▪️حتی زمان می ایستد از این تجسم
▪️تو سوی مسجد می روی مسجد به سویت
▪️از های و هو افتاد دنیا با سکوتت
▪️دنیا به آرامش رسید از های و هویت
▪️از بانگ بسم الله رحمن الرحیمت
▪️از آن نهیب الذین آمنویت
▪️تو خطبه می خواندی و می لرزید مسجد
▪️ذرات عالم یک صدا لبیک گویت
▪️خطبه به اوج خود رسید آن جا که می ریخت
▪️مدح علی حیدر به حیدر از گلویت
▪️گفتم علی … او قطره قطره آب می شد
▪️آن شب که روشن شد سپیدی های مویت
▪️آن شب که زخم تو دهان وا کرد آرام
▪️زخم تو آری زخم آن رازِ مگویت
▪️هنگام دفن تو علی با خویش می گفت
▪️رفتی ولی پایان نمی یابد شروعت
سید_حمیدرضا_برقعی