طینت پاک۴
22 آذر 1399 توسط مهناز مسن آبادی
قسمت_چهارم
? میگویند بایَزید بسطامی یک بار به صحرا رفت و احوالش دگرگون شد، حالاتش منکشف شد. خودش میگوید هجده هزار عالم را بر من گشودند.
? در همان مکاشفه، متوجه شد چه حقایق و خبرهایی در عالم است.
با خود گفت اینجا چه خبرهایی است؟
دید که هیچکس در آنجا نیست و خودش تنهاست.
? متوجه شد که کسی در این مسیر، به این مراتب نرسیده است.
? خطاب کرد به خدا:
بارالها! درگاهی به این شایستگی، به این شکوه و با این عظمت، ولی چرا انقدر خلوت؟! اینجا از کسی خبری نیست، ما آمدیم اینجا اما کسی نیست!
? جواب آمد: هر ناشستهرویی شایستۀ این درگاه نیست.
? اینگونه نیست که ما خواستیم اینجا خلوت باشد؛ بلکه ناشستهرویی، شایستگی این درگاه را ندارد.
#استاد_يزدان_پناه
#لغت_موران